چگونه در 6 گام بسیار سخت به یک رهبر فکری تبدیل شویم؟
انتشار: آذر 05، 1403
بروزرسانی: 30 خرداد 1404

چگونه در 6 گام بسیار سخت به یک رهبر فکری تبدیل شویم؟


من بدترین چیزی را که تا به حال نوشته ام می نویسم و \u200b\u200b90 درصد شما را همین الان ورق بزنید. آیا شما آماده اید؟

من یک رهبر فکری هستم.

از نوشتن این کلمات احساس انزجار می کنم. اما چیزی وجود دارد که وقتی آن را می نویسم کمتر احساس خطر می کند: در دهه گذشته، من خوش شانس بودم که گروه کوچک اما مهمی از مردم را پیدا کردم که به ایده های من اهمیت می دادند. این برای حرفه من و برای شرکت هایی که به آنها ملحق شده ام مفید بوده است.

دیده ام که ایده هایم روی صحنه ارجاع داده می شوند، در نشریات صنعتی به آن ها پیوند داده می شوند و در رسانه های اجتماعی مورد بحث قرار می گیرند. از من دعوت می شود تا برای مشاغل شگفت انگیز درخواست بدهم، در کنفرانس ها صحبت کنم و در پادکست ها ظاهر شوم. Yada yada Yada، شما ایده را دریافت می کنید.

پس چرا من این را به اشتراک می گذارم؟ تا به شما بگویم چگونه شگفت آور من باشم؟

نه - برعکس

من یک دید درونی دارم که چقدر عادی هستم. من چهارده سال پشت میز کارم نشسته ام و پست های وبلاگ می نویسم. من نه جانی را نجات دادم و نه از کوه بالا رفتم.

این یک خبر عالی است. اگر یک فرد معمولی مثل من می تواند این کار را انجام دهد، شما هم می توانید. هر کاری که برای دادن این مزایا انجام می دهم، ... تضمین شده است شما هم می توانید آن را انجام دهید.

پس بیایید بررسی کنیم که چگونه شما می تواند یک رهبر فکری شود.

یکی از باهوش ترین افرادی که می شناسم، برنارد هوانگ، به چیزی اشاره می کند که من روی صحنه Ahrefs Evolve نوشتم. وقتی این اتفاق افتاد مثل بچه مدرسه ای خندیدم.

تن از انتشار است را اولین شرط لازم برای تبدیل شدن به یک رهبر فکری.

شما نمی توانید دیدگاه کسی را با ایده های هوشمندانه ای که هرگز از ذهن شما خارج نمی شود، تغییر دهید. بسیاری از باهوش ترین و مبتکرترین افرادی که من می شناسم خود را به دلیل محتاط بودنشان در مورد واقعیت محدود می کنند برای انتشارو قرار دادن چیزها در جهان.

بنشین و منتظر باش عالی این ایده قبل از انتشار ظاهر می شود و شما برای همیشه منتظر خواهید بود. تقریباً غیرممکن است که بدانید کدام ایده ها مفید، جالب یا طنین انداز هستند، بدون اینکه چیزهای زیادی بپرسید و از پاسخ یاد بگیرید.

اولین قدم برای تبدیل شدن به یک رهبر فکری، ایجاد یک پورتفولیو است. هدف این است که تعداد زیادی حلقه بازخورد سریع ایجاد کنیم و به تدریج ایده های بد را به ایده های بهتر تبدیل کنیم خوب که از طریق تکرار مداوم و بازخورد دنیای واقعی.

از قضا، رهبری فکری مربوط به روشنفکر باهوش نیست باور و بیشتر در ادامه یک عمل برای انتشار، پالایش و انتشار مجدد. در رسانه های اجتماعی پست کنید، یک Substack هفتگی بفرستید، در هر جایی که مردم به شما اجازه وبلاگ نویسی می دهند وبلاگ بنویسید، و یک کلیپ کوتاه روزانه را در YouTube پست کنید. کشتی، کشتی، کشتی.

بسیاری از مردم بدون اینکه رهبران فکری شوند به طور پربار منتشر می کنند. قفسه بندی امکان پذیر است میلیون ها برداشت های رسانه های اجتماعی هر ماه بدون تغییر نظر کسی، به چالش کشیدن باورهای عمومی، یا بهبود نحوه برخورد با مشکلات زندگی.

من بسیاری از این بدیهیات بازنویسی شده را می بینم که در ساعت 11 شب در فید لینکدین خود مرور می کنم (چرا باید این کار را با خودم انجام دهم؟)، اما به محض اینکه چشمانم را ترک کردند، آنها را - و افرادی که آنها را ایجاد کردند - فراموش می کنم. .

انتشار گسترده برای تبدیل شدن به یک رهبر فکری ضروری است اما کافی نیست. شما همچنین باید چیزهای موجود را به اشتراک بگذارید مفید، و ناگهانی، و خلاق. طبق تعریف، رهبری فکری در حاشیه دانش رایج وجود دارد. شما نمی توانید چیزهایی را که همه می دانند به اشتراک بگذارید.

همکار سابق من کیتی پاروت این ایده ها را "رازهای آموخته شده" نامید و من این تعریف را دوست دارم. بن هورویتز، مبتکر این عبارت، توضیح می دهد:

"شما در گذشته کاری برای حل یک مشکل دشوار انجام دادید و چیزی در مورد جهان آموختید که بسیاری از افراد دیگر نمی دانند."

بن هوروویتزبن هوروویتز

برای تکرار درسی که در بالا آموختیم، رهبری فکری اهمیت چندانی ندارد فکر کردن و بیشتر در مورد او یک شغل سخت کار کنید، با مشکلات سخت مقابله کنید و درس هایی را که در این مسیر یاد می گیرید به اشتراک بگذارید. شما نمی توانید از طریق اراده فکری راه خود را به رهبری فکری بدل کنید. مشکلی نیست که به صورت مکتوب حل شود. شما باید کارهای سخت انجام دهید

بسیاری از باهوش ترین و مبتکرترین افرادی که من می شناسم نیز بی میل هستند که کبوتر شوند و به یک موضوع پایبند باشند.

اما هرچه بیشتر افکار خود را متمرکز کنید و محتوای خود را ایجاد کنید، درک شهودی آنچه شما در مورد آن صحبت می کنید و اینکه چرا باید به شما اهمیت دهند برای دیگران دشوارتر می شود.

مردم مرا به یک چیز می شناسند: بازاریابی محتوا. من به موضوعات مرتبط – نوشتن، تحقیق، سئو، بازاریابی – می پردازم و از آن خارج می شوم، اما هسته اصلی کار من همیشه حول یک موضوع می چرخد. بازاریابی محتوا.

این دو فایده بزرگ دارد. درک ارزش پیشنهادی من در یک نگاه برای مردم بسیار آسان است: من ایده هایی در مورد بازاریابی محتوا به اشتراک می گذارم. اگر به بازاریابی محتوا علاقه دارید، شاید ارزش همکاری با من را داشته باشد.

مهمتر از همه، همه چیزهایی که در چهارده سال گذشته پست، ضبط، گفته یا انجام داده ام، دو برابر شده است. همه ایده ها، مقالات، سخنرانی ها و پادکست های قدیمی من هنوز به افرادی مرتبط هستند که به ایده های فعلی من اهمیت می دهند. من می توانم هر بار که می خواهم چیز جدیدی را به اشتراک بگذارم، از یک دهه فکر، تجربه و تحقیق استفاده کنم.

در اینجا راهی برای تجسم این ایده وجود دارد: محتوای خود را در بسیاری از موضوعات نامرتبط پخش کنید و جلوی "اثر موج دار" را که از پوشش طولانی مدت یک موضوع به وجود می آید، بگیرید.

هرچه موضوعی که انتخاب می کنید خاص تر باشد، تبدیل شدن به یک رهبر فکری آسان تر خواهد بود. به اشتراک گذاشتن ایده های جدید در مورد جستجوی خودکار آسان تر از موضوع گسترده تر بازاریابی محتوا، بازاریابی یا تجارت است.

هرچه موضوع بزرگ تر باشد، با ایده ها و سر و صدای عمیق تری مواجه می شوید و بدیع بودن سخت تر می شود.

در ابتدا، تو هیچکس نیستی. حتی اگر ایده های عالی را به اشتراک بگذارید، این احتمال وجود دارد که هرگز از فیلتر اعتبار مخاطب عبور نکنند، اکتشافی که همه ما برای قضاوت در مورد اینکه آیا یک ایده ارزش توقف و بررسی را دارد یا خیر، استفاده می کنیم: آیا از منبع معتبری می آید؟

همه ما هر روز غرق در سروصدای زیادی هستیم که مجبوریم 99 درصد آن را فقط برای انجام کارهایمان نادیده بگیریم. به عنوان یک فرد ناشناس، باید راهی پیدا کنید تا این موضوع را به خواننده گوشزد کنید بله، این ایده ها ارزش توجه دارند.

پرکار بودن و آشنایی بیشتر با نام و موضوع انتخابی شما می تواند به مرور زمان این اعتبار را به شما بدهد. اما سرعت بخشیدن به کارها با قرض گرفتن اعتبار شخصیت ها و برندهای معتبر نیز مفید است.

من اعتبار Animalz و Jimmy Daly را زمانی که برای اولین بار شروع به نوشتن کردم وام گرفتم. جیمی قبلاً برای به اشتراک گذاشتن ایده های هوشمندانه و بدیع در مورد بازاریابی محتوا شناخته شده بود. وقتی در وبلاگ او پست گذاشتم یا در پادکست او ظاهر شدم، توسط پروکسی معتبرتر شدم (با تشکر جیمی).

در حال حاضر، من در Ahrefs کار می کنم، همراه با بسیاری از افراد دیگر، زیاد افراد باهوش تر و شناخته شده تر از من (تیم، پاتریک، سم...). من اعتبار آنها را هر بار که پست می کنم و هر بار که خط خود را به اشتراک می گذارم قرض می کنم.

هر اشتراک گذاری مجدد از سوی فردی موفق تر و مشهورتر از من، یک مهر تایید استعاری است. (ممنون تیم!)

پست توسط رایان از اشرفبه دلیل کار سختی که برای ساخت Ahrefs انجام شد، اهمیت دارد نام تجاری برای دهه گذشته. من روی شانه های غول ها ایستاده ام. Ahrefs به خوبی قابل احترام است. وقتی به طور ضمنی یا صریح با یک برند مرتبط می شوم، بخش کوچکی از این احساسات خوب را دریافت می کنم.

(یا به عبارت دیگر، این اعتبار قرض گرفته شده به من امکان می دهد از لیست بلاک مجازی فرار کنم.)

پیوستن به شرکت هایی که از قبل در صنعت شما بسیار مورد توجه هستند، سود واقعی دارد. اگر این امکان وجود ندارد، می توانید در نشریات معروف منتشر کنید، نظرات یا نقل قول هایی را از افراد شناخته شده در محتوای خود بخواهید، یا شبکه ای از رهبران فکری جاه طلب مشابه بسازید و اجازه دهید موفقیت های آهسته اما فزاینده شما در اعتبار از هرکدام بهره ببرند. آخرین

برای اینکه مردم ایده های شما را با دیگران به اشتراک بگذارند یا آنها را در گفتگوها ذکر کنند، باید اینطور باشند فراموش نکنیدمی تواند در میان رقابت های زیاد در مغز گیرنده مستقر شود. ما بیش از آنچه فکر می کنیم بر «به یاد ماندنی بودن» کنترل داریم.

رهبران فکری در تقطیر ایده های خود به کوچک ترین و قابل تشخیص ترین شکل شان مهارت دارند: عبارتی واحد که نکات اصلی را خلاصه می کند. تکنولوژی آسمان خراش. مجانب قابل مشاهده نیستند. محتوای صفر کلیک کنید. گوگ بسه یک دیدگاه خاردار.

من این نئولوژیزم ها را «مفاهیم فرمول بندی شده» می نامم. این عبارات واضح هستند و به راحتی قابل یادآوری هستند، اما مهمتر از همه، به راحتی قابل یادآوری هستند به اشتراک بگذارید با دیگران، ایده های اساسی خود را در چند کلمه کوتاه بیان می کنند.

علاقه خواننده را برمی انگیزد، ایده های نوظهور شما را به ایده های ملموس تبدیل می کند، و وقتی افراد به این چارچوب های هوشمند و حرفه ای در کار خود مراجعه می کنند، ظاهر خوبی پیدا می کند. آنها برای ایده های شما انگیزه های توزیع ایجاد می کنند.

تقریباً 500 نفر از SparkToro به "محتوای صفر کلیک" - نمونه ای عالی از یک مفهوم ابداع شده - در متن بدن خود اشاره می کنند.

90 درصد از تلاش های شما برای فرمول بندی یک مفهوم موفق نمی شود، اما 10 درصدی که موفق می شوند، در واقع موفق هستند. هدف این است که نمایندگان خود را جذب کنید و به همه چیز یک نام بدهید: محتوای گونزو، محتوای کپی، فهرست بلاک مجازی، عصر فراوانی اطلاعات، آربیتراژ محتوا، انحصار جستجو...

پیدا کردن ایده های عالی بسیار سخت است، بنابراین وقتی یکی را پیدا کردید، آن را نوازش کنید.

این چیزی است که برای بسیاری از مردم (از جمله خودم) بسیار دشوار است. معمولاً حرکت به سمت ایده های جدید و موضوعات جدید هیجان انگیزتر است تا اینکه بی پایان همان ایده را تبلیغ کنید.

اما اینترنت پر سر و صدا است. اکثر پست های اجتماعی، وبینارها، پادکست ها و مقالات نیمه عمر بسیار کوتاهی دارند. بیشتر ایده ها، حتی ایده های عالی، ظرف چند روز محو می شوند... مگر اینکه عمداً و به طور مداوم آنها را تبلیغ کنید.

Amanda Natividad از SparkToro یک پست عالی در مورد محتوای صفر کلیک نوشت. اما شاید حتی مهم تر از ایده اولیه، توانایی او برای سوار شدن به این ایده درخشان، ایجاد ده ها فرصت برای ارجاع و ایجاد ایده برای ماه ها پس از آن بود.

این چیزی است که هنگام راه اندازی یک سایت اتفاق می افتد: SparkToro را برای «محتوای بدون کلیک» جستجو کنید:

سه پست وبلاگ، یک مطالعه داده ها، و یک ویدیو، همه بر اساس ایده "محتوای بدون کلیک". و فقط همین سایت محتوا، شامل پست های رسانه های اجتماعی، پادکست ها، وبینارها، رویدادهای ویژه SparkToro، مراجع در پست های مهمان نیست...

افکار نهایی

در اینجا آخرین و مهمترین مرحله برای تبدیل شدن به یک رهبر فکری فرا می رسد: شما باید در بیوگرافی لینکدین خود "رهبر فکری" بنویسید.

بدیهی است که من شوخی می کنم، و شما هرگز (درسته؟). اما این یک نکته جدی را رد می کند.

«رهبری فکری» موضوعی نگران کننده با یک مشکل جدی در برندسازی است. شروع این مقاله با ادعای اینکه یک رهبر فکری هستم برای من واقعا دشوار بود. ادعای داشتن "ایده های پیشرو" بالاترین سطح خودشیفتگی است. حتی اگر عنوان دقیق باشد، و من چه کسی خواهم بود که آن را برای خودم ادعا کنم؟

"رهبر فکر" بودن موقعیتی است که توسط دیگران اعطا می شود. چیزهایی را که همه ما می خواهیم توصیف می کند. وقتی چیزی می گویید، مردم گوش می دهند. وقتی چیزی را درخواست می کنید، مردم به شما کمک می کنند. وقتی چیزی را می فروشید، مردم آن را می خرند.

اما برای تلاش تبدیل می شود رهبر فکری باید تبدیل به یک اوروبورو شود که دم خودش را می خورد. شما نمی توانید به خود وضعیت بدهید و با تلاش برای کسب مقام نمی توانید موقعیتی کسب کنید.

تایوین لنیستر ایده درستی در این اقتباس (کمی تغییر یافته) از بازی تاج و تخت داشت.

رهبران فکری افرادی هستند که خود را در سخت ترین مشکلات صنعت خود غوطه ور می کنند و سپس انرژی زیادی را صرف به اشتراک گذاری نتایج با افراد دیگر می کنند.. آنها کارهای سخت را انجام می دهند زیرا از آنها لذت می برند و تجربیات خود را به اشتراک می گذارند زیرا صحبت در مورد آنها باعث خوشحالی آنها می شود. در بیشتر موارد، "رهبر فکری شدن" دورترین چیزی است که از ذهن آنها می گذرد.

رهبران فکری - حداقل آنهایی که ارزش دنبال کردن را دارند - آدم های بزرگی هستند که نمی توانند چیزهای مزخرفی را که روی آنها کار می کنند به اشتراک بگذارند. این یک مسیر روشن را برای همه ما فراهم می کند: برای تبدیل شدن به یک رهبر فکری، باید زمان کمتری صرف کنید فکر کردنزمان بیشتر یک شغل


منبع: https://ahrefs.com/blog/how-to-become-a-thought-leader/